Thursday, June 28, 2007

بعد از جزیره فی فی

دوستانی که مایل به همکاری در ترجمه گزارشات هستند با ایمیل بخش ترجمه گزارشات
تماس بگیرند
به زودی ترجمه این گزارش راتوسط آقای سعیدسعیدی اینجا بخوانید

ساعت 9 كارم تمام شد و از دوست جديد و خوبم الكس خدا حافظي كردم و نمي تودونستم كه كي دوباره بر ميگردم اما دنيا خيلي كوچيكه قبل از رفتن به .......و دوچرخه سواري ترجيح دادم سري به اينترنت بزنم و به ايميلهايم را چك كنم چون در جزيزه پي پي از اينترنت استفاده نكردم و به همين علت تقريبا 8 دفعه ...............از شهر و اين مزاياي مكانهاي توريستي است بعد از آن دوچرخه سواري كردم بدون احساس خستگي زياد
شب پيش چون استراحت و خواب كافي نداشتم بدنم آمادگي خوبي نداشت ............و فقط پيدا كردن مكان زيبا در اوايل بعد از ظهر و لذت بردن از غزوب خورشيد در ساحل را در نظر داشتم و جاده اصلي نزيدك به ساحل بود و من به آنجا رفتم براي حركت در امتداد آن جاده
يك تابلوي راهنمايي پيدا كردم براي هاتسپرينگ كه خيلي زيبا بود..............................بعد زا چند كيلومتر يك هنل زيبا و جالب كه ..................................به علت مشاهده تابلوي ملي براي هتل به راهم ادامه دادم
در حدود شب مغازه هاي بسيار بسيار ارزان و خوب و مكانهايي براي غذا خوردن پيدا كردم پس از كسي درباره هاتاسپرينگ پرسيدم و آنها به من گفتند كه من از انجا را رد شدم و بايد برگردم
بسيار خوب ايرادي ندارد من چند كيلومتر بيشتر ركاب خواهم زد
هاتاسپرينگ جاي زيبايي است و ارزش آن را دارد
باران شروع به باريدن كرد و من به سمت هاتاسپرينگ مي رفتم و آسمان رفته رفته تاريك مي شد
باران تاريكي و جستجو براي يافتن هاتاسپرينگاينها باعث شد كه 3 بارمن جاده را رفتم و بازگشتمو متوجه شدم كه هات اسپرينگ داخل .......... است
فقط سه پسر بي ادب آمدند براي راهنمايي من و من به خودم گفتم كه من اينجا نميتونم پيدايش كنم تو نميتوني از هاتاسپرينگ استفاده كني و به آنجا بري
با اين حال من از آنها در مورد هاتاسپرينگ سئوال كردم
يك استخر خيلي خيلي زيبا و لوكس با نورها و گلهاي بسيار جالب براي جايي براي خودم برگشتم چون قيمت استفاده كردن از هاتاسپرينگ حدود 10 برار بيشتر از ....... بود منبه دنبال مكاني براي خواب گشتم در حالي كه هنوز باران ادامه داشت
بعد از چند كيلومتر جاده اي را به سمت غرب پيدا كردم پس اون جاده تونست من ........... واگر ميتونستم پناهگاهي را آنجا پيدا كنم ميشد كه چادر بزنم در جاده دو پسر راديدم و از انها در مورد پناهگاه سئوال كردم ( من ميخوام بخوابم پناهگاه چادر بزنم بخوابم پول
كه كلمه هاي رايجي برای بر قاری ارتباط نبودند و با استفاده از کلمات ساده و حرکات دست از آنها برای پیدا کردن پناهگاه کمک خواستم به همین علت ............وچادر زدن در آنجا در شب غیر ممکن است من به انها گفتم نمیخواهم به هتل بروم و باید چادر بزنم و دنبال ÷ناهگاهی میگردم
آنها از من خواستند که دوچرخه را عقب ........بگذارم و دنبالشان بروم و خوشبختانه این کار را من نکردم حس ششم به من گفت که به آنها اعتماد نکنم و فقط به دنبالشون برم در یک جاده تاریک خاکی که خیس و گلی شده بو بعد از حدود 100متر به یک ............و آنها به من گفتند که به سمت راست بروم من امیدوار بودم که بالاخره بتوانم پناهگاهی بیابم خیلی خسته شده وبدم و کاملا خیس شده بودم گویی باران هرگز متوفق نمیخواست بشه بعد از چند کیلومتر از ........رد شدیم که..........

.

No comments: