یک روز پس از آنکه به پاتالانگ رسیدم به یک گلخانه رفتم و یک درخت خریدم و پس از آن منتظر یافتن یک مدرسه بودم. شب گذشته وقتی در تاریکی رکاب می زدم چشمم به یک تابلو که در مورد تبلیغ هنرهای سنتی یک کالج بود و به دنبال آن رفتم و پس از چند دقیقه جستجو آن را یافتم خیلی جالب بود همه ی دانشجو ها مشغول تمرین رقص سنتی تایلند بودند و برایم بسیار جذاب بود. پس از صحبت با مدیر آنجا به باغ آنجا رفتیم و با کمک چند هنر جو درخت را در باغ آنجا کاشتیم.
درسته که آنجا پر از درخت است ولی به هر حال آنها نیاز به نگهداری و توجه به درختان دارند و باید درختان بیشتری بکارند
.
پ