همان طوری که قبلا نوشتم وقتی در بانکوک بودم امکان شرکت در یک سمینار را یافتم وموقعیت آن را پیدا کردم که پروژه خودم را معرفی کنم متن زیر را در آنجا خواندم
به نام خداوند خالق گیتی و درختان
من محمد تاجران از ایران ، در یک سفر دوردنیا با دوچرخه هستم. فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک و 31 سال دارم. ده سال دوچرخه سوار بوده ام و پس از آن 5 سال کوهنوردی کرده ام. با تجربه هایی که از ورزش کسب نموده ام این سفر را شروع کردم.
من در حال رکاب زدن به دور دنیا هستم با این دید که ما به درختان نیازمندیم و با مردم باشم و از آنها بخواهم که درخت بکارند و از آنها مراقبت کنند
در مدتی که کوهنورد بودم بیشتر وقتم را با طبیعت می گذراندم به خصوص با درختان. من به اهمیت درختان در زندگی انسان ها پی بردم و فهمیدم درختان چه عظمتی دارند و ما می توانیم درس های بزرگی از آنان بگیریم. درختان بی هیچ چشمداشتی به هرکسی ، همه چیزشان را می دهند. برای آنها مهم نیست چه کسی از آنها مراقبت می کنند، هر چه فایده دارند به همه می دهند. آنها همیشه در حال بخشیدن و بخشیدن هستند
این دلیل بسیار محکمی بود که من به زندگی با درختان علاقه مند شدم. به هر صورت ما برای زمینی سبز و آسمانی آبی ، اکسیژن برای گیاهان به درختان نیاز مندیم.
به این صورت بود که پیام درختان برای من یک ماموریت شد .بعد از آن من مشغول سفر کردن هستم تا پیام ما به درختان نیاز داریم را به همه برسانم بدون توجه به ملیت ، مذهب ، نژاد و قوم آنها. چرا که ما همه به درختان نیاز داریم. من این کار را با کاشتن درختان در مسیر راهم انجام می دهم .از آنجاییکه من نمی توانم در هر جا 1000 درخت بکارم راهی پیدا کردم که نتیجه بهتری داشته باشد من به مدرسه ها می روم و از دانش آموزان می خواهم که با دستان خودشان با من همراهی کنند. این همراهی آنها باعث می شود که توجه به درختان در ذهن آنها ماندگار شود و همچنین به والدین خود هم نگهداری از درختان را یاد می دهند.
به عقیده ی من کار کردن روی دانش آموزان بیشترین اثر را می تواند داشته باشد من یک پیشنهادی به این گرد همایی دارم. از طریق سازمان ملل متحد ما می توانیم دولت ها را وادار کنیم که محیط زیست را همانند ریاضیات و تاریخ یک موضوع قرار دهند و هر ساله یک کارگاه درختکاری داشته باشند
خوب حالا در مورد ایده ی ما به درختان نیازمندیم و رکاب زدن به خاطر آن می خواهم بگویم. باید بگویم این به وسیله ی خود طبیعت به من حرکت داده شد. من در مورد آن فکر نکرده بودم تا اینکه یک روز این پیام طبیعت به گوش من آمد" هی محمد برو دور دنیا و درخت بکار" این پیام بوسیله یک رویا ، بوسیله یک احساس به سراغم آمد و من هم اکنون مشغول به انجام رساندن آن هستم. من بسیار بسیار خوشحالم. دو سال قبل از آغاز سفر در حین یک دورهی آموزشی کوهنوردی در هنگام شب من احساس کردم یک چیز عجیبی به سراغم میاید. من روی یک تخته سنگ نشستم و به مادرم زنگ زدم و به او گفتم:مادر ، همه چیز در زندگی من در حال تغییر است و در حال آغاز قسمت جدیدی در خودش است من هیچ چیزی در مورد آن نمی دانم فقط می دانم خیلی مشکل خواهد بود ، لطفا برای چیره شدن بر مشکلات آن برایم دعا کن". ا
درست شش ماه بعد از آن من دفتر کارم را بستم و کار روی این پروژه را شروع کردم. ساختن وبسایت ،آماده کردن وسایل سفر و روز دوبار تمرین کردن. اشخاص بسیاری برای شروع سفرم کمک کردند. دوستان سوئدی من برایم چادر و یک صندوق وسایل و بقیه دوستانم سایر وسایل مورد نیازم را تهیه کردند و در یک زوج سویسی 500 دلار برایم فرستاندن و این نقطه ی شروع بود من از همه ی آنها سپاسگزارم
سفر من در دوم دسامبر 2007 از ایران شروع شد و من پاکستان و هندوستان و نپال و مالزی را رکاب زده ام و هم اکنون در تایلند هستم و در شهرهای بسیاری درخت کاشته ام.
روز گذشته متوجه شدم که اینجا سمیناری در مورد محیط زیست توسط UNESCAPدر اینجا برگزار شده است. از شما تشکر می کنم که این فرصت را در اختیار من نهادید تا بتوانم به عنوان فردی که گیاهان را دوست دارد حرف بزنم
اجازه دهید یک داستان کوتاه از سفرم برایتان تعریف کنم. در کاتماندو،نپال یک جایی را یافتم که کودکان بی سرپرست را نگه داری می کردند و آنها مشغول ساختن ساختمان جدیدی برای آنها بودند و بچه با دستان خودشان 100 درخت کاشتند. . آنها درختان را هر کجا که دوست داشتند با دستان خود کاشتند، درست یک روز بعد از آن درختکاری دوستم از هلند گفت که مادرش دوست دارد به بچه ها از میوه ی درختان خود بدهد و 14 درخت میوه برای آنها خریده است و آنها در آینده میوه ی آن درختان را خواهند خورد و از اینکه مادرشان به اینوسیله به آنها انرژی داده است خیلی خوشحال خواهند شد.
ما به درختان برای زمین سبز و آسمانی آبی برای زندگی نیازمندیم. زندگی ما به زندگی درختان بستگی دارد ما برای صلح هم حتی به درختان نیازمندیم
فرهنگی که من با خودم دارم فرهنگ پارسی ، پاسارگاد و کوروش. من دوست دارم فرهنگ خود را با کنفسویوس ،مانداریان ، رم و رنسانس و.. با احترام فراوان پیوند دهم برای آزادی
در ماه گذشته وقتی در مالزی بودم یکی از دوستانم از امریکا را ملاقات کردم که او هم مشغول رکاب زدن دور دنیا است. ما تصمیم گرفتیم با هم مدتی برای صلح رکاب بزنیم.( شما حتما در مورد وضعیت روابط سیاسی بین دو کشور ما خبر دارید) ما برای صلح و دوستی حدود دو هفته رکاب زدیم و در آخرین روز در یک مرکز کمک به بیمارا ایدزی یک درخت به نام صلح در کوان تان کاشتیم. سه روز بعد از کاشتن درخت صلح ، ملاقاتی بین سفیرهای ایران و امریکایی در بغداد انجام گرفت و آنها بعد از 27 سال آنها با هم دست دادند، و ریک بلافاصله ایمیلی به من زد و گفت:" هی برادر درخت ما کار خودش را کرد" .ا
با آرزوی صلح برای مردم و سبزینگی برای زمین
.
متن انگلیسی را در اینجا بخوانید
.
.پ
1 comment:
آقای تاجران سلام فیروزه هستم. سایت شمارا خواندم. جالب بود و خوب هم ترجمه شده بود. نمی دانم اگر من جای شما بودم و دور دنیا رکاب می زدم و شما در جای من بودید برایم چه می کردید. ما با هم متفاوتیم و من نمی دانم برخوردها چگونه می بودند. شاید بزرگترین وجه مشترکی که دیدم عشق به دیدن دنیا و طبیعت بود. چه طبیعت از نوع سبز باشد چه از نوع قهوه های و طلایی بیابان.
راستی هرچه منتظر شدم میلی از شما نرسید در حالیکه از من میلم را گرفتید. نه؟ یا شاید من خواب دیدم.
موفق باشید
سایت تان را بروز کنید لطفا
راستی شماره 2: کی دوباره سفر می کنید و اینبار از کجا؟
خدانگهدار فیروزه خلیلی یزدی
Post a Comment